حالا می فهمم ...
[ بازدید : 912 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
منتظر المهدی |
حالا می فهمم ...[ بازدید : 912 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] آدرس ...آدرس وبلاگ جدید delneveshteh.avablog.com منتظر حضور گرمتان در وبلاگ جدید هستم [ بازدید : 858 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] وقتی دلم برا بابام تنگ می شد میرفتم پیش مامانم و ازش میخواستم برام از بابام بگه، این دفعه برام یه خاطره جالب گفت: من و بابات تازه عقد کرده بودیم، یک روز اومد پیشم و داشتیم حرف میزدیم یهو دیدم بغض کرده سرشو انداخت پایین پرسیدم: احمد جان چی شده؟ گفت یاد بچه های جبهه افتادم خیلی از اونا دلشون میخواست این لحظات و تجربه کنن اما خیلیاشون رفتن... و شروع به گریه کرد.... بابای عزیز من هم یه مدت بعد راهی همون سفر شد.... خدایا تو شاهدی اونا رفتن با کلی آرزو ما موندیم و راه شهدا کمک کن تا قدم تو راهشون بزاریم و کج نریم... الهی آمین [ بازدید : 795 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] چه کسی می داند ...چه کسی می داند چــ ــ ـه آرآمــ ـشـ ــي دآري؟ چه کسی می داند که تو بــ ــ ــرآي خــ ـآلـ ـقـتــ تــيــپ زده اي؟ و چه کسی می داند كــ ـه تــ ــو درايــن پـ ـيــ ــلــه(حجآب) چــ ــه قــدر آزآدي؟! پيــلــه ات رانگشــاي تـــ ـو روزي پــ ــروانـ ــه خواهي شد تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی! [ بازدید : 805 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] خواهرم ...[ بازدید : 811 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] تربیت فرزندان ...[ بازدید : 781 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] |
|
[ طراح قالب : آوازک | Powered By : Avablog.ir ] |