آدرس وبلاگ جدید
delneveshteh.avablog.com
منتظر حضور گرمتان در وبلاگ جدید هستم
وقتی دلم برا بابام تنگ می شد میرفتم پیش مامانم و ازش میخواستم برام از بابام بگه، این دفعه برام یه خاطره جالب گفت:
من و بابات تازه عقد کرده بودیم، یک روز اومد پیشم و داشتیم حرف میزدیم یهو دیدم بغض کرده سرشو انداخت پایین پرسیدم: احمد جان چی شده؟ گفت یاد بچه های جبهه افتادم خیلی از اونا دلشون میخواست این لحظات و تجربه کنن اما خیلیاشون رفتن... و
شروع به گریه کرد....
بابای عزیز من هم یه مدت بعد راهی همون سفر شد....
خدایا تو شاهدی اونا رفتن با کلی آرزو ما موندیم و راه شهدا کمک کن تا قدم تو راهشون بزاریم و کج نریم...
الهی آمین
چه کسی می داند
که تو در حجـ ـ ـآبـــ آسمــآني خود،
چــ ــ ـه آرآمــ ـشـ ــي دآري؟
و
چه کسی می داند
كــ ـه تــ ــو درايــن پـ ـيــ ــلــه(حجآب)
چــ ــه قــدر آزآدي؟!
پيــلــه ات رانگشــاي
تـــ ـو روزي پــ ــروانـ ــه خواهي شد
میگفت :
ما نسل "غیرت روی خواهر" و "روشنفکری روی دوست دختریم"
نسل کادوی یواشکی ، نسل پول ماهانه vpn
نسل شینیون زیر روسری ، نسل خوابیدن با sms
نسل درد دل باغریبه مجازی ،
نسل ترس ازمنکرات ،
نسل سوخته !!!
حال من برایت می گویم ...
ما نسل "غیرتیم" روی وطن ، ناموس، دیــــن
نسل "نماز شب یواشکی"
نسل پول ماهانه "صدقه"
نسل "چــادر روی روسری"
نسل "خوابیدن بانوای حسیـــــن "
نسل "درد دل با بی بی"
شنسل جمله های پیامبر و شهـــدا
نسل ترس ازشیطان ، نسل شکفت
یوسف زهرا !
گذشت سن غیبتت ز سن نوح
شمار مردم کِشتی نکرد تغییری…
ش